Wednesday, March 10, 2010

فیلتر می شوم پس هستم

سعی می کنم صورتم را کش بدهم، دنداندهایم را نشان بدهم و ادای لبخند زدن دربیاورم یعنی من عصبانی نیستم. نه اصلا عصبانی نیستم، مگر تا کجا و تا چه حد می شود عصبانی شد و داد زد و هوار کشید و ناسزا گفت؟ یک جورایی انگار بدن ها و یا مغزهایمان کرخت و سست شده از بس هر روز شوکه و یا عصبانی و یا ناراحت شده ایم.
به لطف فی/لتر/ینگ بی حساب و کتاب مخابرات سرور فوتوبلاگ در ایران فیلتر شد. آدرسی که از سه سال پیش فعال شده بود و یک جورایی برایم مثل کارت ویزیت بود از دست رفت. نه اینکه فقط بلاگ من و سرور فوتوبلاگ ، تمام سایت ها و فوتوبلاگ هایی که امکان آپلود رایگان عکس را دارند فیلتر شده اند. در حالی که عکس ها و فیلم های وقایع اخیر بیشتر در سایت های معتبر خبری منتشر شده اند. این همه اصرار بر محدود کردن کاربران را نمی فهمم در حالیکه هر روز نرم افزارها و سخت افزارهای جدیدی برای گذر از پراکسی ها در دسترس قرار می گیرد.
امروز به فیلتر/ینگ جدید و جالبی برخوردم که فکر می کنم بد نیست به مسولین سخت کوش مخابرات برای این همه تسلط به تکنولوژی تبریک بگویم.
عکس اول از پست "روز قدس به رنگی دیگر" -چند پست قبل- فیلتر شده است. نمی دانم این عکس به خاطر حضور دو زن جوان فیلتر شده و یا به خاطر رنگ شال هایشان و چگونگی فیل/ترینگ این تصویر هم برایم سوال شد. احتمال می دهم بر اساس حجم رنگ سبز و شمایل زنانه و یا نمی دانم چه؟ من نه از کامپیوتر سر در می آورم و نه از سیستم فیل/ترینگ
ولی فکر می کنم مخابرات دارد آنقدر آش را شور می کند که قیافه اش هم تهوع آور می شود.


Tuesday, March 2, 2010

گوشی موبایل شما نشانه چیست؟

بازارعلاء الدین، جایی که قرار است وسیله ای مدرن و ارتباطی و "ردیابی "را بفروشند ، هیچ مدرن نیست و به راحتی می توان فضای بیرونی ساختمان و خیلی از فروشگاهها را با میدان گمرک مقایسه کرد. راهروهای باریک و شلوغ و پر رفت و آمد، فروشگاههایی که به دکه بیشتر شبیه اند و فروشندگانی که اگر بخواهی گوشی ارزان بخری جوابت را نمی دهند. و اینجا هم چون فضای کلاهبرداری و مال خری برپاست، اگر دختری تنها برای خرید برود جلب توجه می کند! چون به ظاهرم می خورد دانشجو باشم! مرا به طبقه زیرزمین و یک دست دوم فروشی راهنمایی کردند، احتمالن راحت تر می شود سر دختر دانشجو کلاه گذاشت.
ظاهر فروشنده همان تیپ کلاسیک و تعریف شده کلاهبردارها در فیلم های ایرانی بود و ترفند راهنما که "بگو مشتری من هستی و بازی این گوشی خیلی عالیه و به این قیمت پیدا نمیشه و چون آشنای ایشون هستید و ... بذار بره جای دیگه بهترش رو بخره" . وقت و حوصله نداشتم، وگرنه مدت زیادی در این بازار می گذراندم که پر از سوژه است.
بازار جدید قابل مقایسه با علاء الدین نیست. فروشگاهها شبیه نمایشگاهند و می توانی موبایلها را ببینی. محیط نو و تمیز با بهترین امکانات. هنوز تعداد زیادی از واحدها خالی هستند و رفت و آمد و جمعیت نسبتی با علاءالدین ندارد. چون مشتری کم است ، فروشنده ها سعی می کنند همین یکی دو نفر را هم از دست ندهند و برای گوشی زیر صد هزار تومان جوابت را می دهند، البته نه همه شان.
برای برخی این موضوع تعجب آوراست و ظاهرا برای دکور و فضای برخی فروشگاهها یک جور ناسزاست. مجبور بودم به برخی فروشنده ها توضیح دهم که می خواهم از این گوشی فقط برای مکالمه و اس ام اس استفاده کنم ، هیچ امکاناتی برایم مهم نیست و تاکید کنم نوکیا نمی خواهم. جالب که اکثر فروشنده ها می پرسیدند: تحریمه؟ تحریم که جای خود دارد، کلا از نوکیا خوشم نمی آید.
بالاخره یک مدل سونی اریکسون انتخاب کردم، ولی رنگی که می خواستم موجود نبود و بعد از آنکه یکی از فروشنده ها گفته بود بارکد جعبه و گوشی یکسان نیست و مطمئن شدم دو قطعه گوشی نامربوطند، همکارش اصرار داشت این، تنها گوشی موجود در یک سال گذشته است!
آنقدر از این برخوردهای توهین آمیز و آن نگاههای " بیچاره داره گوشی ارزون میخره" خسته شدم که ده بار لعنت فرستادم به کسی که گوشی ام را دزدید. البته برادرمان به کاهدان زد، نه قیمت داشت و نه محتویاتی که به دردش بخورد، فقط مرا به دردسر گوشی خریدن انداخت.
این مقدمه طولانی برای چند سوال و نتیجه گیری کوتاه بود:

1. این روزها گوشی موبایل جزء ضروریات زندگی همه شده ، نه به خاطر کاربردش، به خاطر عادت بیمار گونه و ظاهر و امکاناتش. چرا گوشی موبایل اکثر مردم نسبتی با درآمد ماهیانه شان ندارد؟ کم نیستند کسانی که کل درآمد ماهیانه شان و حتا بیشتر از آن را به خرید گوشی اختصاص می دهند . این اصرار به داشتن گوشی گران قیمت به خاطر امکاناتش است؟ به خاطر مسخره نشدن است؟ و یا فقط همان مصرف گرایی و مصرف زدگی است؟

2. گاهی اوقات پس از خرید که به خانه می آیم مجبورم خودم را در آیینه نگاه کنم تا ببینم در چهره ام چیز خاصی هست یا روی پیشانی ام چیزی نوشته شده ؟ نمی فهمم برخوردهای توهین آمیز بسیاری از فروشنده ها را که انگار با یک احمق تمام عیار مواجهند و می توانند هر کالایی را به هر قیمتی به او غالب کنند! و وقتی نمی خری برای بی پول بودنت متاسف می شوند.


3. این بار با خودم گفتم چند نفر از این فروشنده ها در ماههای اخیر به خیابان می رفتند چون فکر می کردند رایشان دزدیده شده و یا دولت به آنها دروغ می گوید؟ چرا دروغگویی و کلاهبرداری در این سطح را مجاز و در سطح های بالاتر را غیر مجاز می دانیم؟