Wednesday, August 12, 2009

این روزها

این روزها انگار ... نه ... خودم به خودم حق و اجازه نمی دهم به خاطر خودم نق بزنم. هنوز به روال عادی زندگی برنگشته ام، نه. تازه فهمیده ام پیش از این چه خوش خیال بودم ، چشمهایم نمی دید؟ گوشهایم نمی شنید؟ نه، نمی دانستم و حتا از دانستنش می گریختم، چون می ترسیدم.
حالا دیگر از خواندن خبرها و گزارشها و خاطرات و دیدن عکس ها و فیلم ها فرار نمی کنم. در عوض قهقهه ها و خوش خیالی ها و حواس پرتی هایم را پنهان کرده ام
دنیایم این روزها یک خلاء سنگین است.
پ.ن. نمی دانم موسیقی است؟ یا زبانی که بدون ترجمه هیچ نمی فهمم؟ یا تصویر؟ یا ... اشک را جاری می کند

4 comments:

  1. سلام

    شايد اين وضعيت زياد هم عجيب نباشه
    اما اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد

    ReplyDelete
  2. سلام
    وبلاگت مبارک
    بنویس که دلمان تنگ است

    ReplyDelete
  3. هیییییییییی.. زهره...
    همان موسیقی است

    ReplyDelete
  4. این روزها بد روزهایی هستند

    ReplyDelete