این روزها انگار ... نه ... خودم به خودم حق و اجازه نمی دهم به خاطر خودم نق بزنم. هنوز به روال عادی زندگی برنگشته ام، نه. تازه فهمیده ام پیش از این چه خوش خیال بودم ، چشمهایم نمی دید؟ گوشهایم نمی شنید؟ نه، نمی دانستم و حتا از دانستنش می گریختم، چون می ترسیدم.
حالا دیگر از خواندن خبرها و گزارشها و خاطرات و دیدن عکس ها و فیلم ها فرار نمی کنم. در عوض قهقهه ها و خوش خیالی ها و حواس پرتی هایم را پنهان کرده ام
دنیایم این روزها یک خلاء سنگین است.
پ.ن. نمی دانم موسیقی است؟ یا زبانی که بدون ترجمه هیچ نمی فهمم؟ یا تصویر؟ یا ... اشک را جاری می کند
حالا دیگر از خواندن خبرها و گزارشها و خاطرات و دیدن عکس ها و فیلم ها فرار نمی کنم. در عوض قهقهه ها و خوش خیالی ها و حواس پرتی هایم را پنهان کرده ام
دنیایم این روزها یک خلاء سنگین است.
پ.ن. نمی دانم موسیقی است؟ یا زبانی که بدون ترجمه هیچ نمی فهمم؟ یا تصویر؟ یا ... اشک را جاری می کند
سلام
ReplyDeleteشايد اين وضعيت زياد هم عجيب نباشه
اما اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد
سلام
ReplyDeleteوبلاگت مبارک
بنویس که دلمان تنگ است
هیییییییییی.. زهره...
ReplyDeleteهمان موسیقی است
این روزها بد روزهایی هستند
ReplyDelete