Tuesday, August 11, 2009

بلاگرهای مردم آزار

سابقه ام در وبلاگ نویسی اگر نه برای دیگران دست کم برای خودم خراب است. خیلی به خودم امیدوار نیستم که در نوشتن ثابت قدم باشم، خصوصا که حتا در فوتوبلاگ هم با نظم و ادامه دار کار نکردم. ولی انگار نوشتن هم جزء ضروریات این روزهایم شده و مجبورم بنویسم، حتا اگر وبلاگم گاهنامه ای نامنظم باشد.
اولین وبلاگم پانوشت بود که بعد از مدتها توقف و تغییر سیستم بلاگر، نام کاربری و رمز ورودم را از دست دادم. ولی جدی ترین و مرتب ترین وبلاگ نویسی ام در فضای یاهو سیصدوشصت بود. خیلی از دوستانی که آنجا با هم در تماس بودیم حالا در فضاهای دیگری مشغول شده اند و من هم بالاخره این فضا را فعال کردم.
از اول می دانستم که از هیچ کدام از جایگزین های سیصد وشصت خوشم نمی آید و بلاگر را صد در صد به بلاگفا و پرشین بلاگ و وردپرس ترجیح می دهم.
شاید یک دلیل مهم برای تاخیر در نوشتنم، انتخاب اسم بود. چند اسم در نظر داشتم و آنها را ترجیح می دادم که همه پیشتر انتخاب شده بودند، البته به شکل غیرمعمول!
Zohre,Zohrane,ZSN
انتخابهای اصلیم بودند که فقط اشغال شده اند بدون اینکه وبلاگهایشان فعال باشد! واژه های دیگری هم بود که قبلا انتخاب شده بودند. دوست داشتم واژه ای اسم وبلاگم باشد که نه خیلی شعارگو و پرگو و نه خیلی بی ربط باشد ولی نتوانستم آنچه می خواستم بیابم و به همین اسم کلیشه ای زدنویس اکتفا کردم.
تا چه پیش آید

9 comments:

  1. manzooret az esme kelishe ii paradox hast? ya znevis?

    ReplyDelete
  2. moshkele inja ine ke migan gahi filter mishe... man ham too blogger 1 account daram.. amma sadri az to bokhar boland nemishe ha...bebin key goftam

    ReplyDelete
  3. بگردم دور تو که انتخاب آدرس بلاگ از مشکل‌های من هم بوده. یکی نیست بگه آخه آدم حسابی‌یی که آد‌رس

    firouzeh
    رو انگاری از سال 2007 که من پی‌اش بودم ثبتش کردی، پس چرا انگاری فعال نیستش. البته جوابش هم احتمالن به همون دلیلی هستش که یه آدرس به نام خودم ثبت کردم و فعال نیستش.ـ


    ولی از اصل موضوع نگذرم باید بگم که دل‌ام برای نوشته‌هات تنگ شده و می‌شه و خواهد شد؛ پانوشتت رو فکر کنم بهش سر می‌زدم، البته فکر کنم.

    در هر حالش بلاگ جدیدت مبارک و امـ،میدوارم که این یکی رو سخت بچسبی بهش و آرزو به دل قلمت نمونم. خانوم خیلی دل‌تنگ بلاگت و خودت و عکساتو و همه‌ی هستی‌ت‌ام؛ هاگز با سو منی لیتل تاینی تینگز یو می سی ارادت

    ReplyDelete
  4. سلام

    مبارک

    خوشحاليم مي‌بينيمتون
    سلام کردم که بشناسين ديگه
    :دی

    ReplyDelete
  5. چه خوب کردی اومدی
    راستی سلام
    خوشحال شدم
    زدنویس
    میتونه ضد نویس هم باشه!
    موفق باشی دوست عزیز

    ReplyDelete
  6. اتفاقن اسمی که انتخاب کردی خیلی هم باحاله

    ReplyDelete
  7. چقدر خوب که دغدغه هایی که نمی تونی به تصویر بکشی رو ثبت کردی ... زهره ی عزیز

    ReplyDelete
  8. کاش مثل 360 کوییک کامنت داشتیم که مثل الان دنبال جا نگردم
    ;)
    .
    .
    من تهرانم زهره جان ! شاید بارها توی دویدن ها و افتادن ها و برخاستن ها و اشک ریختن ها از کنار هم رد شدیم این مدت .. ! گاهی وقتی هم صدایی رو به جرم ثبت واقعیت از بینمون کشون کشون بردن و دوربینش رو غصب کردن دلم شور زد برای نگاه پشت لنز دوربینت
    .
    .
    منم تو فکر رفتن بودم ولی الان ... دلم می خواد بمونم و این خاک لگد شده رو تنها نذارم

    ReplyDelete